سلام
زيبا بودو غريب مثل غريبه
تنها
تنها ، بسان يک گل
تنها ، بسان يک شمع
تنها ، بسان يک کوه
تنهائي جداشدن از خود
تنهائي حس کردن دستي غريب
يا که شايد بي تو ما شدن باشد،
اه،
اه که چقدر تنهايم امروز،
تنها ،
تنها تر از هميشه،
اي کاش مي شد تنها ئي را به خانه آورد ،
او را لمس کرد
بو کرد ،
و يا که حس کرد
اي کاش مي شد آن را معني کرد
تنهايي شايد يک سبد خاطره باشد
خاطره يک روز باراني
يا که گم شدن در کوچه هاي خا طره ها
تنهائي شومينهاي ماند سردو بي روح
واين منم ،
با يک سبد خاطرهتنها و سر گردان
در خيابانهاي سرد شهر
به دنبال نتي تنها
نتي بر وزن گلهاي بهاري ،
نتي با رقص گلهاي اقاقي،
به دنبال نتي مخصوص