• وبلاگ : پرستوي مهاجر
  • يادداشت : از دل تا قلم
  • نظرات : 3 خصوصي ، 34 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     

    زندگي بايد كرد در اين سرزمين خاكي ، با آدماي خيالي ‍ با كوله باري از خاطره با رد پايي از گذشته ...

    وقتي فرشته براي آخرين‏بار براي خداحافظي به ليلي رسيد، گفت: يادت باشد تو وارد زمين مي‏شوي. زميني که بارهاي سنگيني به دوشت مي‏اندازد، زخم‏ها برمي‏داري، وشايد هم بشود گفت آن‏چه تو بايد به دوش بکشي، ناممکن است، حتي براي کوه،

    اما تو مي‏تواني وبايد بتواني، چون قرار است بي‏قرار باشي، ناپيدا وگم، نام تو ليلي‏ست، ليلي هم يک اسم نيست، بلکه تمامي اسامي‏ست، زمين هم بدون تو کسي را نخواهد پذيرفت، پس هميشه خودت باش .


    خودي که بي‏بهانه‏ زندگي مي‏کند، بي‏بهانه مي‏سوزد، بي‏بهانه عشق مي‏ورزد ،بي‏بهانه انار دلش ترک مي‏خورد، فقط همين را بدان که تو پايان تشنگي‏ها هستي.


    آخ گفتي...

    آخ که چقدر دلم درد گرفته اين روزا...

    کي بشه بيايي و ...

    .

    خيلي زيبا نوشتي دوست عزيزم.

    پاسخ

    سلام آبجي رضوانمرسي

    ترسم از يادت برم

    چون خاطره بي ارزش از ذهنت هم گذر نكنم

    ترسم روزي تو هم رفتني شوي

    مرا با دلتنگي هايم فراموش كني ....

    پاسخ

    مرسي نازنين جان شعرت عالي بود
    سلام. من خيلي وقته جمكران نرفتم. خيلي وقته ... خيلي وقت. رفتيد نقد ملس را هم دعا بفرماييد. اصلا از همين جا دعا كنيد.
    نوشته «مدرك عشق» زيبا بود. آخرش سورپريز بود...
    پاسخ

    سلام دوست عزيز حتما اگه قسمت شد که برم دعا مي کنم

    سلام غزل خانومممي

    خيلي زيبا نوشته بوديد.دلم گرفت.من هم خيلي برا آقام دل تنگم شده.

    به اميد ظهور هرچه زودترشون.

    موفق باشيد.

    پاسخ

    سلام آبجي گلم ممنون از حضورت
    با مطلب گل نرگس بروزم اگر سر بزني خوشحال ميشم
    پاسخ

    سلام دوست عزيز حتما

    ّآپ غريب...

    مياي؟...

    پاسخ

    سلام دوست عزيز حتما مي يام

    سلام.

    گفته بوديد هر كي رفت جمكران شما رو يادي بكنه...

    من نمي خوام برم جمكران اما از دوستان زياد هستند كه اونجا ان حتما بهشون مي گم كه از طرف شما نائب الزياره باشن .

    پاسخ

    سلام دوست عزيزممنون مي شم از اين لطفتونبه اميد ديدار
    دست آدماي برفي توي مهتاب
    واسه ابري كردنت خيلي كوتاه بود
    نقشه شكستن حصر نگاهت
    از همون اول قصه اشتباه بود...
    --------------------------------------------------------
    ( از اينکه آپديت وبلاگمو کپي پيست ميکنم شرمنده ام اما ناگزير )
    منتظر عبور باراني شما هستم...
    [گل]

    از پنجره دلم كه قابي شكسته دارد صدايت مي زنم
    نسيم نام تو بر لبهايم مي وزد
    خيال سبزت هميشه با من است
    تو اين جايي، در قاب پنجره هايي كه رو به باغ خدا باز است
    دستهايت طراوت و سبزي را تكرار مي كند
    از نگاهت ستاره و مهتاب مي چكد
    خورشيد ذرهاي از مهرباني توست
    بگو چشمهاي ما كجا مهرباني نگاه تو را مي نوشد
    و دلهاي ما كي با ظهور تو آرام مي گيرد؟

    التماس دعا

    پاسخ

    سلام نيکاي عزيز ممنون از حضور سبزت
    هوالمنتظر...يا ابا صالح از عشق تو گفتيم و نمک گير شديم/ تا ساحل چشمان تو تکثير شديم / گفتند غروب جمعه خواهي امد / انقدر نيامدي که ما پير شديم / اللهم عجل لوليک الفرج و العافية و النصر واجعلنا من انصاره و المستشهدين بين يديه...التماس دعا يازهرا

    سلام

    پرستو جان فقط اينو بدون كه آقا خيلي دوست داره و امروز يه زيارت جمكران برات كنار گذاشتن ...


    حس تنهايي تو اين زمين سبز چقدر سخته
    زندگي بي اميد دنبال اميد گشتن چقدر سرده
    تنها هستم و کسي دردم رو نميدونه
    خنده رو لبامه اما دلم گريونه...

    بنام خدا

    سلام

    ممنون كه سر زديد

    عصر جمعه غروبي غمگين ، چشمان در انتظار، چشمان خيره مانده به راه ، غروبي نا اميد از ظهور عدل و عدالت

    غروبي که تا هفته بعد بايد منتظر ماند.

    عصر دل بريدن از ديدار ، زمان تنهايي....

     <      1   2   3      >