وبلاگ :
پرستوي مهاجر
يادداشت :
باران
نظرات :
11
خصوصي ،
29
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
پريشان
قصه باران خواندنيست
آنگه که نرم و آرام
آنگه که تند و سيل آسا
بي نهايت زيبا
با غرش تندر و برق صاعقه
هم آواز مي شود
و يا خورشيد که گاه رخ مي نمايدوگاه پنهان مي شود
پشت ابرها
به قصه باران گوش بده
آنگاه که از در گاه پنجره تو را به
جشن روشناييها وپاکي ها مي خواند
آنگاه که جويبار زلال اشک هايش در سنگ فرش خيابان جاريست
عابراني را نگاه کن که نمي خواهند خيس شوند؛
بدون چتر
مبادا پاکي قطره هاي باران به خيسي نجابتشان بيالايد
پنجره را بگشاي درخت سر سبز باغچه زير قطره هاي باران
پاک تراز هميشه ايستاده است
ومن قصه باران را خوانده ام
پاسخ
سلام جناب پريشان ممنون از حضور قشنگ با اين قصه زيبا به اميد ديدار