مرگ وجود ندارد زندگی لایزال است. وقتی در این سو مردم می گویند: «کسی مرده است» آن سو گفته می شود: «کسی تولد یافته است» خورشیدی که در اینجا غروب می کند در آن سو طلوع می کند. «جی.پی.واسوانی».
من خواب دیده ام که کسی می آید من خواب یک ستاره قرمز دیده ام و پلک چشمم هی می پرد و کفشهایم هی جفت می شوند و کور شوم اگر دروغ بگویم من خواب آن ستاره قرمز را وقتی که خواب نبودم دیده ام کسی می آید کسی می آید کسی دیگر کسی بهتر من پله های پشت بام را جارو کرده ام و شیشه های پنجره را هم شسته ام کسی می آید کسی می آید کسی که در دلش با ماست در نفسش با ماست در صدایش با ماست کسی که آمدنش را نمی شود گرفت کسی از باران از صدای شرشر باران از میان پچ و پچ گلهای اطلسی من خواب دیده ام
پرستوی مهاجر پرستوی مهاجر :
انسان چون پرندۀ مهاجری که قلبش تنها به امید بازگشت به دیارش می تپد در این دنیای فانی زندگی می کند و مقدمات سفرش را مهیا می دارد تا هر چه سریع تر به سرزمین و کاشانه حقیقی اش باز گردد و چه زیباست هدیه بردن برای عزیزترین عزیز ها........... البته بهترین هدیه را وقتی می توان آماده نمود که بارقه ی عشق الهی به دست بی کران ها و از افق دل پاکش طلوع کند.