سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرستوی مهاجر پرستوی مهاجر پرستو غزل غزاله غزال
 
درِ دانش را استوار کنید که در آن شکیبایی است . [عیسی علیه السلام]  RSS  پرستوی مهاجر
بازدیدها
پرستوی مهاجر پرستو مهاجر تعداد کل: 215906
امروز: 13
دیروز: 67

لینک دوستان
فصل انتظار
(( همیشه با تو ))
پیاده تا عرش
یک لحظه با یک طلبه!
هو اللطیف
وبلاگ بسیج
هادرباد شناسی
سرباز صفر اینترنتی مولا
معراج ستاره ها
%% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
آقاشیر
دریـــچـــه
روانشناسی آیناز
کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد !
تکنولوژی کامپیوتر
دخترک
.:: رمز موفقیت ::.
پتی آباد سینمای ایران
فضول نامه
کسب درآمد اینترنتی
پاک دیده
آدمک ها
خدا یه کاری کن ...
پرسش مهر 8
ساحل نشین اشک
سخن دل
مبانی مهندسی کامپیوتر
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
ثانیه
به دادم برس
دست نوشته
خلوت من
سرزمین ...
کلک بهار
زورخانه بابا علی

صمیمی با خواهرم

دل کو چو لو
عــــشقـــــولـــــک
آسمان سرخ
آهــــــــــــــــــــاوران
گلهای د نیا
عاشق دلباخته
عشق من هیچ وقت تنهام نزار
همسفر عشق
راهنما
نقطه ای برای فردا
راه را با این می توان پیدا کرد
شب سکوت
تا صبح انتظار
حجاب
lovlyworld
السلام علیک یا امام الرئوف
کلبه مادرانه
منطقه 727
سخنان حکیمانه یک پسر دیوانه!
علم بی نهایت ، هنر،‏ دین ...
خانه اطلاعات
همه چیز...
اضطراب خشم افسردگی
شمیم حیات
حزب اللهی مدرنیته
دیــار عـاشقـان
هر کجا باشم آسمون مال منه
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
ساقی
بزرگترین وبلاگ دانلود

کوچولو و دلنوشته هاش
سلطان عشق
سرزمین دور
دختر و پسر ها وارد نشند اینجا مرکز عکس های جدیده
محرما نه
.... تفریح و سرگرمی ...
کلبه خلوت
عاشق تنها
راز و نیاز با خدا
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی
و خدایی که در این نزدیکیست
سرگشته دل
وبلاگ شخصی محمد جواد ایزدپناه
یا امام زمان (عج) | وبلاگ تخصصی مهدویت | اللهم عجل لولیک الفرج
زیر آسمان خدا
گل یخ
بی ستاره ترین شبهای زندگی...
جور وا جور
نـو ر و ز
ســائل جواب به جای حاضرجواب!
هانیبال
اس ام اس سرکاری اس ام اس خنده دار و اس ام اس طنز
دنیا به روایت یوسف
ترنم باران
جاده خدا
اس ام اس و مطالب طنز و عکس‏های متحرک
پسر پارسی
.
سخن دل
عشق یعنی انتظار منتظر
راز گشایی
رادیوی نسل برتر
کسی که مثل هیچکس نیست
آذرعلوم
JoKRiZeMiZe
الهه
غریب آشنا
ترنم
ریحانه النبی ماهشهر
* همیشه در قلب منی *
مسائل جنسی
حرم
کلبه احزان
غزاله
بهترین وبلاگ دنیا
همه چیز
پریشان
نیایش
پرواز به بی نهایت
گاه نوشتهایی درباره ی هیچ چیز و همه چیز
هشدارهای یک پزشک
زورقی در ساحل
به وبلاگ مصباح سبز خوش آمدید.
فقط به خاطره تو
هزار و یک شب
به سوی ظهور
غزاله
سوسک
لوگوی دوستان



حرف دل (شنبه 86/2/22 ساعت 6:45 عصر)

 * چند روزی هست که می خواهم بنویسم اما
 بی حوصلگی و رخوت ، شاید به خاطر دلمشغولی های زندگی
 بدجور فرصتامو ازم گرفته
 نزدیک دو ماه از بهار هم گذشت
 مثل برق ، مثل باد
 به همین سادگی ...
 
 * نه اینکه فکر کنی چیزی برای نوشتن نیست ها ... نه
 هست ، فراوان و جسته گریخته
 اما گاهی ، رخوت ، چنان در من نفوذ می کند
 که درمانی برایش نیست 
  به یاد روزهای نارس بودن ، خوابیدن
 و گاهی وقت ها هم ، نیمه خواب نیمه بیدار 
  
 * دیروز به این فکر می کردم که اگر تنهایی هر آدمی شکل فیزیکی میگرفت
 و یکی میشد شبیه خودش
 آنوقت من و مثلا تنهایی ام وقتی خیلی دلمان می گرفت با هم قهر می کردیم
 آنقدر قهر می کردیم تا یکی پیدا شود آشتیمان دهد
 آنوقت کسی که مارا آشتی میداد با تنهایی اش میشد دوست مشترک من و تنهایی ام
 بعد تنهای من با او دوست میشد و تنهایی او با من
 اینطوری نصف من پیش او بود و نصف او پیش من
 بعد ... بگذریم , اصلا هیچی .
 
 * توی روزنامه خوندم
 بین همه حیوانات ، گرگ ها نسبت به زندگی دو نفره با همسرشون وفادارترینن
 طوری که تا آخرین روزهای عمرشون به هم وفادار می مونن و همدیگه رو حتی در سخت ترین شرایط ترک نمی کنن
 گرگ ها ، در عین بی رحمی و وحشی بودنشون ، مظهر عشقن و وفاداری
 و آدم ها ...
 و ضمنا خوندم ، مگس ها همه چیز رو به صورت آهسته و اسلوموشن می بینن
 به این فکر کردم که بیچاره مگس ، وقتی معشوقش ترکش می کنه
 چقدر باید زجر بکشه ،
 مخصوصا وقتی که اون از دور ، دستشو براش تکون میده و میگه :
 خ .. د ... ااا ... ح ... ا ..... ف ... ظ
 
 * چند تا بو هست که خیلی دوستشان دارم
 بوی ریحان تازه
 و بوی خاک باران خورده و هندوانه سرد و دود آتشی که از دور بیاید !
 و همینطور بوی چسب رازی و کاغذ کتاب های قدیمی و گل اقاقیا
 و بوی ادکلن پلی بوی و کرم دست و صورت نیوا
 بوها خاطرات سیال ذهن منجمد آدم ها هستند .
 
 * این شعر زیبا رو از کتاب دریا در من شهریار قنبری انتخاب کردم , خیلی زیباست :

 منو از پشت دیوار صدا میکردی , نگو نه
 یه جور خوبی به من نیگا میکردی , نگو نه
 جای پای ما دو تا از تو کوچه پاک نمی شد
 کوچه رو از اسممون سیا میکردی , نگو نه
  چه روزایی ، چه روزای خوبی داشتیم
 کاش اونا رو تو کوچه جا نمی ذاشتیم
 زیر بارون می دیدم که چتر تو دست منه
 آخه دوست نداشتی بارون به تنم دس بزنه
 بازیمون بود بازی عروس دومادی ، نگو نه
 به من انگشتر کاغذی میدادی ، نگو نه
  چه روزایی ، چه روزای خوبی داشتیم
 کاش اونا رو تو کوچه جا نمی ذاشتیم
 تو همون کوچه نه جای پای تو مونده نه من
 بچه ها می خوان که مثل ما عروس دوماد بشن
 اما من دوست ندارم عروسیشون سر بگیره
 چون نمی خوام مثل من وقتی بزرگ شدن بگن :
 چه روزایی , چه روزای خوبی داشتیم
 کاش اونا رو تو کوچه جا نمی ذاشتیم ....
 
  * وقتی آدم ها همدیگر را برای اثبات بودن خویش می خواهند ،
 خدا چه غریبانه برگ های زرد پاییزی را به دست باد می سپارد
 شاید هنوز فکر می کند : برگ درختان سبز در نظر هوشیار ..........

 * من به چیزی فکر می کنم
 وقتی که به تو سلام می کنم
 و تو , به چیز دیگری فکر می کنی ،
وقتی جواب  سلامم را می دهی
 در تمام مدتی که حرف می زنم
 به چیزی فکر می کنم
و در  تمام مدتی که گوش می دهی
 به چیز دیگری می اندیشی
 لحظه خداحافظی
من به  چیزی فکر می کنم
 و وقتی تو از دور برایم دست تکان می دهی
به چیز دیگری  فکر می کنی
 موقعی که فرسنگ ها از هم دور می شویم
 تو به چیزی فکر می کنی
 و من به چیز دیگری
 و بعد ها ،
 بعد از مرگمان
 کسی خواهد فهمید آیا
 که تو به این فکر میکردی
 که من چرا دست هایت را در دستانم نمی گیرم و تو را در گرمایشان شریک نمی کنم
 و من به این فکر می کردم که
 تو چقدر سرد به نظر می رسی ....
 
 * در زندگی , اشتباهات زیادی کرده ام
 اشتباهاتی که گاهی مدام , سایه اش را در کنارم حس می کنم
 دل هایی را شکسته ام ,
 که صدای شکسته شدنشان را , و پژواکش را در خودم , دائما , به وضوح , می شنوم
 چیزهایی را ندیده به حال خود رها کرده ام
 که تصویرشان را , مدام , در حرکت پیوسته ام , می بینم
 و دردهایی را درمان نبوده ام
 که دردش را , ممتد و سنگین , در تمامی زندگی ام , احساس می کنم
 و شیطان در کنارم , دلداری ام می دهد که :
 - انسان ، جائز الخطاست ....
 
 * و در آخر :
(( شگفتا ،
 وقتی که بود نمیدیدم
 وقتی می خواند نمی شنیدم
 وقتی دیدم ، که نبود ،
 وقتی شنیدم ، که نخواند ،
 چه غم انگیز است وقتی که چشمه ای سرد و زلال در برابرت می جوشد و میخواند و مینالد ، تشنه آتش باشی و نه آب ،
 و چشمه که خشکید ،
 چشمه که از آن آتش که تو تشنه آن بودی بخار شد و به هوا رفت و آتش کویر را تافت
 و در خود گداخت ، و از زمین آتش رویید و از آسمان آتش بارید ، تو تشنه آب گردی و نه آتش ،
 و بعد ، عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود ، از غم نبودن تو میگداخت . ))
( گزیده از کتاب کویر استاد شریعتی
)  
 * تا بعد ... ( اگر باشد ... )




  • نویسنده: پرستوی مهاجر

  • همرهان ( )
  • پرستوی مهاجر



    پرستوی مهاجر پرستو مهاجر
    درباره ی من
    حرف دل - پرستوی مهاجر
    پرستوی مهاجر
    پرستوی مهاجر : انسان چون پرندۀ مهاجری که قلبش تنها به امید بازگشت به دیارش می تپد در این دنیای فانی زندگی می کند و مقدمات سفرش را مهیا می دارد تا هر چه سریع تر به سرزمین و کاشانه حقیقی اش باز گردد و چه زیباست هدیه بردن برای عزیزترین عزیز ها........... البته بهترین هدیه را وقتی می توان آماده نمود که بارقه ی عشق الهی به دست بی کران ها و از افق دل پاکش طلوع کند.


    فهرست موضوعی
    پرستوی مهاجر پرستو مهاجر
    بایگانی
    تابستان 87
    بهار 87
    تابستان 86
    پاییز 86
    زمستان 86
    پاییز 87
    زمستان 87
    فروردین 86
    اردیبهشت 86
    خرداد 86
    زمستان 87
    بهار 88

    نوای پرستو

    Template by: W3Village.com
    Powerd by: ParsiBlog.com