عشق/ یعنی
خلوت راز و نیاز
محنت سوز و گداز
یعنی سوز بی ماوای ساز
عشق یعنی
نغمه ای از روی ناز
کوی ایمان امید
یک بغل یاس سپید
یک ترنم از یه سار
عشق یعنی ...
سبزی باغ و بهار
لحظه دیدار یار
انتهای انتظار
یعنی یک تبسم
عشق بر لب زیبای یار
سوره کوثر شدن بانوی حیدر شدن
بر علی همسر شدن همرزو همسنگر شدن
یعنی با خدا
در بی کسی
عشق همکلام بیصدا
یعنی بی نهایت عشق تا خدا
سجده ها با چشم تر یعنی بی پروا شدن
سوختن یا ساختن زندگی را باختن
یعنی انتظار و انتظار عشق
یعنی هر چه
یعنی تربت
بی سایبان
حیدر و یه قلب پاک

چراغها را خاموش کنید
می خواهم آسوده سر بر زمین بگذارم
غریبه، اگر می خواهی به خواب من بیایی
نامم را که صدا می کنی، کمی آرامتر؛
بگذار تا پسین فردا با خیال خوش تو
میان رویاهای شیرینم دست و پا زنم
از من نگیر این لحظه های دلخوشی را
نگذار حتی خواب دیدن تو برایم عقده شود ...
یادت می آید حرفی را که زدی؛
گفتی می روم
گه گداری شاید به خوابت بیایم
شاید در خواب،
تو را به آرزوی دیدنم نزدیک کنم
لااقل همین وعده را برایم بگذار ...
غریبه، به خاطر خدا در نگاهم صادق باش
غریبه
شیطان لعنتی
خط های ذهن مرا
اشغال می کند
هی با شماره های غلط،زنگ می زند.آن وقت
من اشتباه می کنم و او
با اشتباه های دلم
حال می کند
دیروز یک فرشته به من می گفت
تو گوشی دل خود را
بد گذاشتی
آن وقت ها که خدا به تو می زد زنگ
آخر چرا جواب ندادی
چرا بر نداشتی؟
یادش به خیر آن روزها
مکالمه با خورشید
دفترچه های ذهن کوچک من را
سرشار خاطره می کرد
امروز پاره است آن سیم ها
که دلم را
تا آسمان مخابره می کرد
با من تماس بگیر ، خدایا
حتی هزار بار وقتی که نیستم لطفا پیام خودت را روی پیام گیر دلم بگذار