RSS
![]() ![]() |
|
درد قدیمی (یکشنبه 87/11/27 ساعت 1:24 صبح)
الان 9 روزیه که دستم باند پیچییه، فردا ازش خلاص میشم، یادمه وقتی ضربه حریف بهم خورد آه از نهادم بلند شد ضعف کردم ولی اهمیت ندادم تقریبا یک سال ونیم از اون روز می گذره حالا تو ذهنت میگی بعد از این همه مدت چرا الان، می دونی روزها و ماهها با این درد قدیمی زندگی رو می گذروندم راستش یکی از روزا خسته شدم دیگه تحمل دردهای زمستونیشو نداشتم، وقتی وسیله سنگین برمی داشتم مچ دستم درد می کرد وقتی رفتم پزشک گفت: این که قدیمیه باید از دوباره ترمیم بشه، خلاصه دستمونو دادیم دست اوستا، خدا اون روز رو براتون نیاره
پ.ن:فرا رسیدن اربعین حسینی رو به شما دوستای عزیز تسلیت میگم، امیدوارم عزاداریهاتون مورد قبول حق باشه
زمستان- اخوان ثالث (یکشنبه 87/11/6 ساعت 2:45 عصر)
سلامت را نمى خواهند پاسخ گفت ، سرها در گریبانست. کسى سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را . نگه جز پیش پا را دید ، نتواند ، که ره تاریک و لغزان است . وگر دست محبت سوى کس یازى ، به اکراه آورد دست از بغل بیرون ، که سرما سخت سوزان است. نفس ، کز گرمگاه سینه می آید برون ، ابرى شود تاریک چو دیوار ایستد در پیش چشمانت . نفس کاینست ، پس دیگر چه دارى چشم زچشم دوستان دور یا نزدیک ؟ مسیحاى جوانمرد من ! اى ترساى پیر پیرهن چرکین؟ ... هوا بس ناجوانمردانه سردست ... آى دمت گرم و سرت خوش باد ! سلامم را تو پاسخ گوى ، در بگشاى ! منم من ، میهمان هر شبت ، لولى وش مغموم . منم من سنگ تیپا خورده ى رنجور . منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ى ناجور. نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم . بیا بگشاى در ، بگشاى ، دلتنگم . حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد. تگرگى نیست ، مرگى نیست صدایى گر شنیدى ، صحبت سرما و دندان ست . من امشب آمدستم وام بگزارم . حسابت را کنار جام بگذارم . چه مى گویى که بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟ فریبت مى دهد ، بر آسمان این سرخى بعداز سحرگه نیست . حریفا ! گوش سرما برده است ، این یادگار سیلى سرد زمستان ست . و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده ، به تابوت ستبر ظلمت نُه توى مرگ اندود ، پنهان ست. حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یکسان است. سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت . هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان ، نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین ، درختان اسکلتهاى بلورآجین ، غبارآلوده مهر و ماه ، زمستان ست .
ذکر شهادت علی اصغر (ع ) در واقعه عاشورا (شنبه 87/10/14 ساعت 5:38 عصر)
مشهور است که علی اصغر علیه السلام در ماجرای کربلا شش ماهه به شهادت رسید از این رو کوچکترین سرباز سالار کربلا محسوب می شود.
مادرش رباب دختر امرء القیس است و علی اصغر با سکینه از جانب مادر نیز برادر و خواهر بودند. در باره نام این طفل، علامه مجلسی در جلاء العیون میگوید: (بعضی او را علی اصغر مینامند). در کتاب منتخب التواریخ نقل شده: در یکی از زیارات عاشورا آمده: «و علی ولدک علی الأصغر الذی فجعت به»: «و سلام بر فرزند تو علی اصغر که در مورد او مصیبت سختی بر تو وارد شد». امام حسین علیه السلام نزد خواهرش ام کلثوم (زینب صغری) آمد و به او فرمود: ای خواهر! ترا در مورد نگهداری کودک شیرخوارم، سفارش میکنم، زیرا او کودک شش ماهه است و مراقبت نیاز دارد. ام کلثوم عرض کرد: برادرم، این کودک سه روز است که آب نیاشامیده از قوم برای او شربت آبی بگیر. امام حسین علیه السلام علی اصغرش را در آغوش گرفت و به سوی قوم رفت، خطاب به قوم فرمود، «شما برادر و فرزندان و یارانم را کشتید، و از آنها جز این کودک باقی نمانده که از شدت تشنگی مثل مرغ، دهان باز میکند و میبندد این کودک که گناه ندارد، نزد شما آورده ام تا به او آب بدهید». پ.ن:شهادت مظلومانه دردانه امام حسین، علی اصغر (علیهما السلام) تسلیت باد. پ.ن:بخواب ای نو گل پژمان و پرپر *** بریدی از من بی کس بغربت آشنائی را ادامه مطلب...
|
پرستوی مهاجر پرستو مهاجر
Template by: W3Village.com Powerd by: ParsiBlog.com |